من خیلی خواب میبینم ، توی همه ی خوابامم یکی از گلام دارن رشد میکنند . هر صبح که از خواب بیدار میشم پر از امیدم که وای من تو خواب دیدم فی لیراتام دوباره برگ میده و بدون اینکه حتی دست وصورتمو بشورم میرم سمتشو با ذوق قربون صدقه اش میرم و ازش میخوام که خوابم تعبیر بشه .اما دیشب ی خواب دیگه دیدم ، خواب دیدم شدم درخت نارنج ، دستام پر از برگن و از انگشتام نارنجای نارنجی وخوش بو آویزونن ، پام شدن ریشه هام و توی زمین جا خوش کردن . آنقدر خوشحال بودم توی خواب که حد نداشت . من خودم شده بودم یه سبزی بی انتها ، پر از برگ ، پر از میوه . هر روز سبز و سبز تر میشدم و خب این خود زندگی بود خود امید بود ، خود شادی و خوشبختی مطلق .
+بی نظیر ترین خواب دنیا بود .
درباره این سایت