داشتم پستامو میخوندم یهو یاد ی مطلبی افتادم .

چند وقت پیش با مادرشوهر جان رفتیم پیش ارایشگرم که همیشه ی خدا میرم پیشش . بعد از اینکه کارمون تموم شد یکی از ارایشگرا گفت فی جان(من یعنی)خیلی راجبه شما تعریف کرده . مادر شوهر منم شروع کرد تعریف کردن ازم اولش گفت اگه بخوام از خوبی آی فی جان بگم باید کتاب بنویسم و خب شما خودتون تصور کنید که من چقدر ذوق زده بودم ‌. ارایشگاهم پر از مشتری بود . بعدش هم گفت از خوبی و صبوری و خانومیش همین قدر بگم که ازدواج کرده فقط و فقط بخاطر اینکه عاشق پسر منه و میخواد کنارش خوشبخت باشه نه هیچ چیز دیگه ، نه پول نه طلا نه خونه نه عروسی . 

شما نمیدونید چقدر این تعریف برام شیرین و دلچسب بود . چون واقعا از ته قلبم این چیزا برام خیلی اهمیت نداشت و خب اصلا عروسی نگرفتیم ما و من هیچ وقت تعریف خوبی برای عروسی نگرفتن و ساده برگزار کردن مراسمات و رسم و رسوما نداشتم که خب مادر شوهرم خیلی خوب تعریفم کرد .

ازدواج کردم برای اینکه عاشق چسترم و میخوام کنارش در آرامش کامل خوشبخت ترین باشم :))))


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دوستانه Danaxscok9 Posto محصولات ارگانیک و خانگی Cindy معرفی و دانلود کتاب‌های فانتزی آوای درون الکسیس چت.چت الکسیس بازسازی و دکوراسیون داخلی چوبی زیبایی