دیشب به محض اینکه رسیدم سر کوچه به پنجره هامون نگاه کردم و با چراغ های خاموش مواجه شدم و چونکه چستر توی مترو یکبار بهم زنگ زده بود وگفته بود که تصمیم به خواب داره ، نتیجه گرفتم که هنوزم خوابه و دیگه از سوپرایز همیشگیش خبری نیست :((
به جای اینکه زنگ بزنم کلید انداختم و رفتم تو خونه ، با حسیکه بخاطر سوپرایز نشدن به دلم نشسته بود ، حسی مثه دمغ بودن . بی حوصله بودن . خسته بودن .
اما به محض اینکه در ورودی آپارتمانمون و باز کردم با آشپزخونه ی مرتب و کتری که درحال جوش اومدن بود مواجه شدم ، ته دلم قنج رفت شایدم غنج :)))) و به ثانیه ای از ذهنم گذشت که حتما چستر قشنگم خونه رو تمیز کرده و بعد خوابیده .
اما به محض اینکه وارد پذیرایی شدم نور شمعایی که چستر روشن کرده بود چشم و دل و روح و وجودمو روشن کرد ، باورم نمشد اصن . سوپرایز واقعی پنجشنبه ی آخر آبانم این بود .
چستر برام کیک گرفته بود با گل و یه رینگ ساده به مناسبت اولین سالگرد عقدمون :))))) و من حتی در کنج ترین جای ذهنم هم خبری از به یاد داشتن تاریخ به خوشبختی محض رسیدنم نبود و این داستان رو بیشتر و بیشتر برام دلچسب میکرد .
واقعا توقع همچین اتفاقی رو نداشتم ، تاریخ از دستم در رفته بود و با تموم وجودم ذوق کردم از سوپرایز دیشب .
امیدوارم بتونم جبران کنم این همه خوبی و این همه توجه ی بی حد و مرز چستر مهربونمو .
امروز یک آذر اولین سالگرد عقدمونه و از اونجایی که ما عروسی نگرفتیم و دو ماه بعد از عقد رفتیم خونه ی خودمون ، این تاریخ همون تاریخ ازدواجمون به حساب میاد . اولین سال باهم بودن و کیف کردن و عشق کردن و خوشگذروندن و سفر کردن و مهمونی رفتن و هزارتا اتفاق خوب و قشنگ دیگه . که امیدوارم هزار سال دیگه طول بکشه ، هزارمین سال باهم بودنمون و جشن بگیریم و من قول میدم تو هزارمین سال من سوپرایزت کنم
خلاصه که هر چی از حال خوب دیشبم بگم کم گفتم . نمیتونم بیان کنم حالمو انقدر که سرشار از ذوق بودم و عشق.
+چستر عزیزم فکر کنم قراره برای میلیون ها سال عاشقت باشم
++صحنه ای که باهاش مواجه شدم :))))) البته بدون حضور چستر قشنگ تر از قشنگم
درباره این سایت