امشب چستر بسیار اعلام ناراحتی کرد از ساعات خواب من در شبانه روز :( و در آخر گفت من هر چند شب یه بار این حرفارو بهت میزنم ، میگم که صبح زود بیدار شدن چقدر به نفع زندگیمونه ، این طوری که شما میخوابی همه ی روزتو از دست میدی و در اینده ممکنه سلامتیتم تحت شعاع قرار بگیره بخاطر این همه خواب در روز . همه ی این حرفارو میزنم و تو فقط میگی باشه ، همیشه میگی باشه و دریغ از نیم ساعت زودتر بیدار شدن .
آخر تموم حرفاشم گفت به هر حال زندگی و سلامتی خودته عزیزم و هر جور که صلاح میدونی عمل کن . و فقط خدا میدونه این حرف چقدر برای من سنگین بود :)
کی این خواب از تن من رخت میبنده؟
+دلم گرفته . کافیه من چیزی از چستر بخوام ، به هفته نرسیده انجام میده ، خصوصیتشو دوس نداشته باشم دیگه توی رفتارش نمیبینم اما چستر از اول دوستیمون از من خواسته خوابمو کم کنم و من هنوز موفق نشدم . واقعا دلگیرم از خودم .
+چستر عزیزم امیدوارم منو ببخشی و درک کنی که ژنتیکی خوابالوییم ما و بسیار سخت و طاقت فرساست کم کردن ساعات خوابمون در روز . اما سعیمو میکنم . دوست دارم
درباره این سایت